قدرت الهی ( زلزله قیر و کارزین فارس )

ساخت وبلاگ

 

          

 

بسم الله الرحمن الرحیم

« قیر » سمت جنوب شرقی شیراز به فاصلهٔ تقریبا چهل فرسنگ واقع است و در حدود چهارده فرسنگ از فیروز آباد دورتر است و فاصله اش از کارزین یک فرسنگ و نیم می باشد ( در فارسنامه گوید : بلوک قیر ٬ طول آن ده فرسخ می باشد که ابتدای آن مبارک آباد و آخرش باغ پاسلار و پهنای آن دو فرسخ و نیم از قریهٔ کیفرکان تا گندمان و از گرمسیرات فارس است و این بلوک مشتمل بر بیست و سه قریهٔ آباد است.)
در روز۲۵ ماه صفر ٬ سنه ۱۳۹۲ مطابق ۲۱ فروردن ۱۳۵۱ شمسی این ناحیه مورد خشم الهی واقع شده و از بلای آسمانی و زلزلهٔ عظیم زمینی بیشتر بلوک قیر صدمه دید و بیش از از همه جا ٬‌قیر را زیرو رو نمود به طوری که یک ساختمان سالم نماند و تقریبا ثلث اهالی آن زیرو انبوه سنگ و خاک و آجر به سخت ترین وضعی جان سپردند و پیرمردان مانند چنین حادثهٔ وحشتناکی را به خاطر ندارند.
چون دانستن تفصیل آن موجب عبرت و بیداری از غفلت است از دو نفر اهل علم که موثق و شاهد حادثه بوده اند جناب آقای شیخ محمد جواد مقیمی قیری و جناب آقای شیخ احمد رستگار در خواست شد که آن چه را دیده و دانسته اند بنویسند و برای اطلاع خوانندگان ٬ نامهٔ هر دو بزرگوار ثبت می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم « نامهٔ جناب شیخ محمد جواد مقیمی قیری »؛
در موضوع حادثهٔ دلخراش زلزلهٔ قیر و اکرزین و آفرز آن چه اتفاق افتاده و تحقیق شده و تلفات جانی و مالی واقع گردیده ٬ به طور خلاصه عرض می شود: پانزده دقیقه پیش از طلوع آفتاب روز بیست و پنجم ماه صفر۱۳۹۲ زلزلهٔ شدیدی آمد که سابقه نداشت وآن هایی که بیرون از آبادی بودند گفتند که اول برقی از سمت قبله و بعد برقی از طرف ططب و بعد زلزله گرفت ٬‌در اول قدری خفیف بود و بعد به اندازه ای  شدت گرفت که زمین دور خود می پیچید و صدای مهیبی بلند شد مانند صدای رعد و به اندازهٔ ۲۵ ثانیه ادامه داشت ٬‌تمام خانه ها خراب گردید ٬‌عمارت های محکم از سیمان و بیم آهن و گچ و سنگ از شالوده از هم پاشید و فرو ریخت و چون اغلب افراد کوچک در خواب بودند و زن ها هم که بیدار بودند ٬ مشغول نماز و وضو گرفتن و بعضی نماز خوانده بودند و مردها بیدار بودند اکثر تلفات جانی بچه های کوچک و مادرها که به واسطهٔ علاقه به اولادشان می خواستند آن ها را بیرون آورند مهلت نیافته و همه زیر انبوه آوار هلاک شدند. تا اندازه ای که یقین است عدد تلفات از بزرگ و کوچک از خود قیر تقریبا دو هزار و پانصد نفر و از توابع ٬ قریب پانصدپانصد نفر هلاک شدند والله العالم.
و اما آن هایی که بعد از زلزله به فاصلهٔ دو روز و یک شب یعنی از صبح روز ۲۵ صفر تا پنج بعد از ظهر روز بیست و ششم از زیر خاک ها زنده بیرون آمدند:
۱) پسری هفت یا هشت ساله به نام «محمود» فرزند محمد صفایی ساکن خود قیر است ٬ البته عدهٔ چند نفری از اهل آن خانه زیر آوار شده بودند. بعضی از آن ها را همان روز بیرون آوردند و یک نفر از آن ها هم مرده بود ولی آن پسر را که روز دوّم بیرون آوردند صحیح و سالم بود و از او سؤال کردند که در مدت این دو روز آیا کسی به تو خوراک و آب می داد گفت آقا دائیم رسول خاکساری به من بیسکویت و آب می داد.( البته از غیب به او خوراک رسانده شده و بچه ٬ دهنده را دائی خود خیال می کرده است) و الآن هم آن پسر زنده  و سالم است.
۲) بچه سیدی به نام «سیدحسن» به سن چهار ساله فرزند آقا سید حبیب الله حسینی ساکن قیر ٬ بعد از وقوع زلزله در ساعت پنج و نیم صبح که در زیر آوار و انبوه خاک و سنگ قرار گرفته بوده فردا صبح تا ساعت ده ٬‌روز بیست و ششم او را از خاک بیرون آوردند و چون از او سؤال کردند در این مدت خوراک و آب کسی به تو می داد؟ در جواب می گفت مادرم به من غذا و آب می داد در حالی که مادرش زیر خاک نشده و بیرون بوده است ولی دو برادر بزرگش یکی به سن هیجده سالگی و دیگری کوچکتر و یک خواهر ٬‌هر سه از دنیا رفته بودند و آن بچه را صحیح و سالم بیرون آوردند.
۳) از جمله کسانی که بعد از گذشتن ۴۴ ساعت که از خاک ها و آوار بیرون آمده و زنده است به قدرت کاملهٔ الهی ٬ بچه ای است یازده ساله « منصور »  نام فرزند مشهدی ابراهیم موزری ساکن قیر از ساعت پنج و نیم  صبح بیست و پنجم که زلزله آمد و زیر خاک شد تا یک ساعت بعد از نصف شب بیست و هفتم او را از زیر خاک بیرون آوردند زنده بود ولی در اثر زیاد ماندن زیر خاک پاهای او تا مدتی به راه رفتن قادر نبود و بحمدلله طولی نکشید که بهبودی یافت و الآن می تواند راه برود.
بنابراین ٬‌اگر همان روز بلکه فردای آن روز هم اگر امداد رسیده بود مسلما افراد بسیاری زنده از زیر خاک بیرون می آمدند ولی افسوس که کمک و امداد نرسید و افراد زیادی بعد از دو روز زیر خاک جان سپردند.
اخبار از وقوع حادثهٔ موحشه؛
شخصی به نام  « حاج سید جعفر حسینی » که چند روز قبل از وقوع زلزله  و ظاهرا سه روز ٬‌به رحمت ایزدی پیوست ٬ سه چهار روز پیش از فوت آن سید مرحوم ٬ که در حال مرض روی بستر خوابیده و مرد متدین و با ایمانی بوده است ٬ پسری دارد به نام آقا سید اکبر با اقوام و اقارب بر بالین او نشسته بودند یک مرتبه آن سید در حال مرض به صدای بلند می گوید ای تاجرها !‌ای پیله ورها ! هر کدام هزار تومان بدهید که خانه هاتان خراب می شود٬ چند مرتبه همین کلمه را تکرار می کند هزار تومان بدهید ٬‌بعد می گوید یکصد تومان بدهید که خانه هاتان خراب می شود ٬‌بعد رو می کند به خانواده اش و می گوید شما همه از قیر بیرون روید که اگر ماندید هلاک می شوید ٬‌چند مرتبه این جمله را تکرار می کند و بعد از چهار روز از دنیا می رود ( رحمة الله علیه ) و بعد از سه روز از فوت آن مرحوم همان زلزلهٔ عظیمه واقع شد و خانه ها خراب و تلفات مالی و جانی وارد گردید.
شاید مراد از این که یک هزار تومان دهید و خطاب به تجار و ثروتمندان فرموده بوده ٬ یعنی صدقه بدهید و به فقرا اطعام کنید تا رفع بلا شود و ممکن است در آن حالت بلا را مشاهده می کرده و بر او کشف شده بوده است ٬ الله اکبر از غفلت ما اولاد آٔم که از این آیات بزرگ الهی بیدار نمی شویم و متنبه نمی گردیم.
رؤیای صادقانه؛
شخصی به نام « رمضان طاهری » گفت شب بیست و پنجم صفر که صبح آن زلزله آمدد پسر کوچکی داشتم بیمار بود و خواب نمی رفت و خیلی ناراحتی می نمود نزدیک طلوع صبح بود دیدم خیلی گریه می کند مادرش را صدا زدم ٬‌بیدار شد گفت: خیلی به صبح مانده ؟ گفتم نزدیک صبح است و من قدری می خوابیدم ٬موقع نماز مرا بیدار کن ٬ خوابم برد ناگاه دیدم یک نفر جوان آمد درب خانه به من گفت بیا بیرون ٬ گفتم : چکار داری ؟ گفت: بیا بیرون . رفتم نزدیک منزلم جای وسیعی بود گفت: نگاه کن٬‌گفتم: به چه نگاه کنم ؟ گفت: نگاه خانه ها و منزل ها ٬ چون نگاه کردم دیدم تماماً خراب شده است ٬ گفتم: خاه های ماست؟ گفت: بلی ٬‌گفتم برای چه این طور شد؟ گفت: به واسطهٔ معصیت زیاد. گفتم اهل این محل همه نماز می خوانند و روزه می گیرند و عبادت کارند. گفت: همه ریا است و خالص نیست ٬ هر چه التماس کردم فایده نبخشید و رفت.
بیدار شدم٬ دیدم موقع نماز است ٬ عیالم به من گفت: چرا در خواب گریه می کردی و ناراحت بودی؟ گفتم : هیچ ٬ زود باش بچه ها را ٬ دو تا را تو بردار و دوتای آن ها را هم من برمی دارم تا از خانه بیرون ببریم و در آن خانه افرادی دیگری هم بودند ٬ همین قدر دست بچه ها را گرفتم که بیرون برم زلزله گرفت و مهلت نداد که تکانی بخوریم ٬‌همه زیر آوار شدیم چند بچه و مادرشان تلف شدند و مرا با چند نفر دیگر تا نزدیک ظهر از زیر خاک بیرون آوردند.
وقتی از زیر خاک ها بیرون شدم ٬‌سرگردان شدم که خانواده و بچه هایم زیر خاک هستند و کسی را ندارم٬ چه کنم؟ دیدم یکی از بستگانم نزدیکم آمد و صدا زد عمو ! عمو ! گفتم بیا روز امداد است ٬ کمک کن بچه هایم زیر خاک هستند می میرند کمک کن تا آن ها را بیرون آوریم ٬ گریه کرد ٬ گفت: من هم چند نفر زیر خاک دارم نمی توانم.
بچهٔ جوانی محصل در منزل ما بود دیدم سالم است گفتم : بیا کمک بکن ٬‌گریه کرد ٬ گفت: نمی توانم ٬‌آ» هم رفت باز یکی از خویشان و همسایگانم آمد در حالی که حیران و سرگردان بود٬ گفتم: محض رضای خدا بیا کمک کن بچه هایم از کفم می روند ٬‌گفت: من هم بچه هایم زیر خاک هستند و کسی ندارم. خلاصه نمونهٔ قیامت بود و همه وانفسا گویان بودند. اگر بخواهم قضیه را خوب و کاملا بنویسم طول می کشد و موجب ملال است.
زن مؤمنه ای از اهل قیر گفت: شبی که صبح آن زلزله آمد و خانه ها خراب گردید یک ساعت بعد از نصف شب خواب دیدم : « سیدی آمد درب خانهٔ ما  و عمامه ایکه بر سر داشت به دور گردن خود پیچیده و زنی هم همراه ایشان است و صورت خود را نقاب انداخته و به من صدا زد من بیدار شدم فرمود: چراغ روشن کن ٬‌روشن کردم ٬فرمود: با شوهر و فرزندانت از خانه بیرون بروید. عرض کردم آقا !‌شش هفت سال زحمت کشیده تا این خانه را  درست کرده ایم و حالا تازه آمده ایم در آن زندگی کنیم. فرمود: بایدبیرون بروید که بلا نازل می شود ٬‌گفتم : اجازه می دهید شوهرم را بیدار کنم؟ گفت: هنوز زود است ٬ خیلی وحشت داشتم ٬‌در دل خود می گفتم ٬ کاش صبح می شد و مؤذن اذان صبح می گفت.
گفت: آتش روشن کن و آب روی آتش گذار اما مهلت اینکه چایی درست کنی پیدا نمی کنی٬ آتش کردم ٬ صدا زدم و شوهرم حیدر را از خواب بیدار کردم ٬‌دیدم صدای مؤذن بند شد و اذان صبح گفت. مرتبه دوم چون خیلی متوسل به حضرت ابالفضل(ع) شدم و صدای زدم یا اباالفضل العباس(ع) به دادم برس ٬‌دیدم  سید جوانی نورانی که به نظرم آمد یک دست در بدن نداشت آمد ٬‌درب منزل گفت حیدر را بیدار کن و بگو مادرت فوت شده بیا جنازه اش را بردار و دفن کن.
گفتم آقا سید کاظم کجا بوده اید و سید کاظم فاطمی اهل منبر بود از اهل قیر که بر اثر حادثهٔ زلزله به رحمت خدا رفت ٬ فرمودند: سید کاظم نیستمو از طرف قبله آمده ام و می خواهم عبور کنم ٬‌خیلی ترسیدم ٬‌فرمودند نترسید٬ چون  چون حامله هستید من پشتبه طرف شما می کنم و حرف می زنم دیگر او را ندیدم ٬ پس زلزله کوچکی آمد و تا بچه ها را بیدار کردم و شوهرم  از خواب بلند شد ٬ زلزلهٔ سخت شروع شد ٬ همین قدر که توانستیم بچه ها را از خانه بیرون بیاوریم که خانه خراب شد ٬‌اگرچه تمام خانه های ما خراب شد ولی همان خانه ای که بچه ها در آن خوابیده بودند شکسته شد و پایین نیامد و بحمدلله هیچ کس از اهل خانه تلف نشدند.
زن مؤمنه ای گفت: در ماه محرم تقریبا یک ماه و نیم پیش از وقوع زلزله در خواب دیم که از طرف مشرق یک ابری پیدا شد و یک نفر در میان آن ابر به صدای بلند اذان می گوید و از اول محل طلوع آفتاب مشغول اذان و گفتن « الله اکبر» بود و به تدریج بالا می آمد و کلمه کلمه اذان را می گفت تا رسید بالای سر قیر ٬ دیگر از اذان گفتن ساکت شد و صدای او به همه جا می رسید و همهٔ عالم می شنیدند ٬‌ من از خواب بیدار شدم به یکی از همسایگان خود خواب را نقل کردم ٬ جواب داد خواب شما دلیل است بر این که قیر خراب می شود.
یک نفر  به نام « سید علی مرتضوی» از اهل قیر می گوید یک شب قبل از وقوع زلزله و خرابی قیر در خواب دیدم ابر سیاه بسیاری از طرف قبله نشوم خداوند به حرمت محمد و آل محمد ( صلوات الله علیهم ) سایهٔ مبارک علمای اعلام و مجتهدین عظام عموما ٬ بلأخص حضرت مستطاب عالی را از سر این جان نثار و عموم مسلمین کوتاه نگرداند و وجود مبارک را از جمیع بلیات مصون و محفوظ بفرماید. انشاءالله تعالی.          محمد جواد مقیمی
اینک نامه جناب آقای شیخ احمد رستگار؛
بسم تعالی
در تاریخ ۲۵ سفر سنهٔ ۹۲ وقایع زلزلهٔ قیر و کارزین که این جانب در یکی از قراء کارزین موسوم به سرچشمه حاضر و ناظر بودم آن است که هنگام صبح پس از انجام فریضهٔ صبح قریب به ساعت پنج و ربع مشغول تعقیب نماز و اوراد بودم که ناگاه زمین کمی لرزیدن گرفت و دانستم که زلزله است اندک تأملی کردم به قصد این که زلزله قطع شود نماز آیات بخوانم دیدم ادامه پیدا کرد برخاستم از درب اطاق بیرون کردم تا ببینم چه خبر است در حالی که پایم برهنه بود ولی قصد فرار نداشتم همین که از درب اطاق خارج شدم ناگاه دیدم آسمان صدایی کرد و زمین به شدت لرزید و این جانب قریب به هفت متر پرتاب شدم پهلوی درختی  و از شدت لرزش زمین نتوانستم خودم را بگیرم ناچار به درخت چسبیدم که ناگاه جهان را یکبارگی ظلمت فرو گرفت و پس از اندک زمانی که جهان روشن و تاریکی بدل به نور گردید نظر کردم دیدم از منازل وقریه اثری باقی نیست جز قلیلی از دیوارهای شکسته و خانه های مهدوم وراب شده ٬ خلاصه آمدن زلزله قریب ۲۵ ثانیه ادامه داشت ولی خرابی و انهدام قریه زیاده از حد واقع گردید.
مخلص کلام این که : چون صبح بود و مردان قریه برای انجام وظیفهٔ زراعت از خانه خارج شده بودند ولی از قریه بیرون نرفته بودند که فورا این جانب قدغن نمودم که خارج نشوند و آن ها را تسلیت داده و تهییج نمودم تا این که به همدستی وانان و پیران بلکه به مساعدت نسوان برخی با ابزارهای حاضر و موجود و فرقه ای به وسیله دست کوشش نموده به کوشش و جد و جهد تمام ٬ قریب چهار ساعت تا این که تقریبا یکصد و پنجاه نفر را از زیر خاک و آوار خارج نمودیم که غالب آن ها کودک بودند و چند نفر از مردان و زنان.
 و اما از آنان که بدرود زندگی گفته شصت و یک نفر بودند و جملهٔ اموات را جنب هم خوابانیده و شروع به حفر قبر قبر نمودند و چند نفر را هم دستور دادم تا این که مشغول غسل دادن و کفن کردن شوند و این جانب به اتفاق جناب حاج شیخ منصور محمدی که از جملهٔ نجات یافتگان بود و قبل از انهدام حسینیه ٬‌از حسینیه خارج شده بود به جملگی اموات نماز خواندیم و تا چهار ساعت بعد از ظهر هر یک را جداگانه به خاک سپردیم و این جانب تا سه روز برای تعزیت و تسلیت اهل قریه ماندم و بعدا رهسپار محل شدم و اما از قریهٔ قیر و کارزین اطلاع کافی به دست نیاوردم. پایان نامه
تذکری لازم؛
بعضی از مسلمانان نادانسته به پیروی از وادیین ٬ حوادث موحشه ای که در زمین واقع می شود مانند زلزلهٔ خراب کننده و سیل بنیان کن را قهر طبیعت می گویند و در روزنامه ها با حروف درشت « خشم طبیعت » می نویسند و نمی دانند که این حرف بر خلاف عقل و شرع است ٬ اما خلاف عقل بودنش ؛ زیرا قهر و خشم از آثار ادراک و شعور است مثلا حیوان یا انسان گاهی که ادراک ناملایمی از دیگری نمود بر او خشم می کند. واز او انتقام می گیرد بنابراین طبیعت را که اصلا شعوری نیست خشم در آن تصور نمی شود.
و اما شرعا پس از این که از برهان امکان و حدوث به یقین دانسته شد که کرهٔ زمین ووجودات در آن و سایر اجزاء جهان هستی تماما آفریده شدهٔ حضرت آفریدگار است و عموما پدید آمدهٔ از حکمت و قدرت بی نهایت اوست و همه از عرش تا فرش از درّه تا ذرّه تحت تربیت و تدبیر حضرت رب العالمین می باشد ٬ بنابراین ٬ حوادثی هم که در کرهٔ زمین پیدی می آید آن ها هم از خداوند جهان آفرین است. آیا عقلا می توان پیدایش حادثه را از خود آن دانست ؟ آیا ممکن است در ملک خدا و آفریده شدهٔ او حادثه ای بدون اذن و مشیت او پدید آید در حالی که برگی از درخت نمی افتد و قطره ای باران نمی بارد مگر به اذن او جل جلاله. « ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ  إِلاَّ يَعْلَمُها » انعام/۵۹
اسباب طیعی برای حوادث؛
 اگر گفته شود این حوادث را اسبابی است که دیده و شناخته شده است مثلا سبب سیل های بنیان کن همان باران های شدید پی در پی است و سبب زمین لرزه ٬‌بخارهای متراکم جوف زمین است که حرکت کرده و از محلی می خواهد خارج شود یا سیل هایی است که در جوف زمین به حرکت می آید.
سببیت سبب از مسبب است؛
در پاسخ می گوییم سلسلهٔ اسباب و مسببات و ارتباط معلولات به علل آن ها را منکر نیستیم و می گوییم خراب شدن بناها از سیلاب است و آن بارانی است که اب ریزش کرده و ابر هم بخارهایی است که از دریاها به سبب تابش حرارت آفتب برخاسه یا مثلا پیدایش میوه از درخت است و درخت هم از تخمی که در زمین افشانده شده و آب به آن رسیده حاصل شده و نیزپیدایش حیوان از نطفه می باشد و نطفه هم از جفت شدن نر با ماده پدید آمده و هکذا لکن کلام در پیدایش اسباب و ظهور خاصیت و اثر آن هاست و گوییم چنانی که حکم قطعی عقلی اصل هستی هر سببی از خودش نیست و از آفریده شده ای مانند خودش هم هست نشده بلکه خدای جهان آفرین او را آفریده همچنین خاصیت وسببیت او هم از خودش نیست و خدای مسبب الاسباب آن را سبب پیدایش چیز دیگر قرار داده و مربی و مدبر در تمام اجزاء هستی اوست و لاغیر و شریکی برای او نیست ( و این مطلب در بحث توحید افعالی از کتاب قلب سلیم به تفصیل نوشته شده است) مثلا چنانی که اصل پیدایش آب از خداست تبدیل آن به بخار هنگام تابش آفتاب و به صورت ابر درآمدن بخار و سپس ریزش باران از آن تماما به تدبیر و اذن خداست که در هر جا و هر اندازه که مشیت و حکمت او اقتضا کند می ریزد و نیز سیلاب شدنش و خرابی رساندنش  وبسته به اذن و مشیت اوست.و نیز چنانی که پیدایش بخارها در جوف زین از خدای زمین آفرین است قدرت آن به طوری که زمین به این سنگینی را می لرزاند کماً و کیفاً یعنی اندازهٔ لرزش و آثار آن همه از خداوند می باشد چه زمین لرزه هایی که در بیابان ها واقع می شود و هیچ زیانی به بشر نمی رسد و چه زلزله های شدیدی که در آبادی ها پدید می آید و خشتی از دیواری نمی افتد و گاهی هم که حکمت و مشیت اقتضا کند ٬ بنیان های محکم از بیخ و بن خراب کرده و آن را زیر و زبر می کند و بشر را بیچاره و درمانده می نماید:« هیچ مصیبت و بلایی نرسد در زمین و نه در نفس های شما خودتان مگر این که در لوح محفوظ ثبت شده است پیش از آن که آن را بیافرینیم.» « ما أَصابَ‏ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها » حدید/۲۲
هفت خصلت شرط حوادث؛
امام صادق(ع) فرمود: نه در زمین و نه در آسمان چیزی نباشد جز با این هفت خصلت ٬ به مشیت و اراده و قدر و قضاء و اذن و کتاب و اجل ٬ هر که گمان برد که می تواند یکی از این ها را نقض کند محققا کافر است.»
و در حدیث دیگر حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: هر که جز این معتقد باشد محققا بر خدا دروغ بسته یا بر خدا رد کرده است.»از این بیان کوتاه به خوبی دانسته شد که زمین لرزه و سایر حوادث عموما به اذن خداوند است.
آیا از خشم خداست؟
اگر پرسیده شود آیا حوادث موحشه را می توان خشم خداوند نامید؟ پاسخ آن است که واجب است اعتقاد و یقین داشت که خداوند در برابر افعال اختیاری بشر خشنود و ناخشنود و دارای لطف و قهر است؛ یعنی کردارهای نیک بشر مورد رضایت و خشنودی خداست چنانی که کردارهای زشت و ناروایش مورد خشم خداوند است لکن واجب است انسان بداند که رضا و سخط خدا مانند خوشنودی و خشم مخلوق نیست.
توضیح مطلب آن که : هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقهٔ اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده  در مقام احسان و انعام به او بر می آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ٬ دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دل خنکی و آرامش درونش ٬ در مقام تلافی و آزار رسانی به آن  شخص بر می آید ٬‌این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر.
و اما خداوند جل جلاله پس از هر نوع تأثر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام بشر نیکوکار شوند و او را بندگی  کنند یا این که عموما بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّهای در آن ذات مقدس اثری ندارد.
گر جمله کائنات کافر گردند                           بر دامن کبریاش ننشیند گرد
بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده بلکه اگر بندهٔ فرمانبردار او شدند آن ها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آن ها را سخت عقوبت خواهد فرمود:« بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزندهٔ مهربان است» و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم پس از مرگ  یعنی در برزخ و قیامت می باشد. اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ٬‌مانند صدقه و صلهٔ رحم که علاوه بر ثواب آخرت ٬‌موجب رفع بلا و برکت در مال و عمر است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی ٬ در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک امر به معروف و نهی از منکر و غیر این ها. امام باقر(ع) فرمود : خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یک صد هزار از قوم تو را عذاب می کنم ٬ چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان. شعیب عرض کرد: پروردگارا !‌اشرار را استحقاق است ٬ اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آن ها را زجر و نهی ننمودند.( وسائل ٬ کتاب امر به معروف ٬‌باب ۸ )
ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان ٬‌کلیت و عمومیت ندارد ٬ زیرا ممکن است پروردگار کریم حلیم حکیم ٬ گناهکار را مهلت دهد شاید توبه کند یا کردار نیکی که اثر آن گناه را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلا بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد. و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود.
اشکال های گوناگون و پاسخ آن ها؛
از آن چه گفته شد دانسته گردید که زمین لرزه ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بی چارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهی دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است.
اگر گفته شود چگونه بلای عمومی ٬‌انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند ٬ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند.
دیگر آن که بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ٬ در امان هستند و این بر خلاف عدل به نظر می رسد .
در پاسخ گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بی گناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا ٬ سبب خلاصی  آن ها از محنتکدهٔ حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و سعادت باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آن ها رسیده خداوند جبار ٬ جبران خواهد فرمود و به آن ها اجر  خواهد داد و خلاصه بلا برای  برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بی گناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد.
 ودربارهٔ اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت حضرت ابراهیم خلیل(ع) هستند و تربیت می شوند و روز قیامت با پدر و مادر خود جمع شده و دربارهٔ آن ها شفاعت می کنند و با هم به بهشت می روند.
و اما باقیماندگان مصیبت زده شده پس این بلا تأدیب الهی و موجب عبرت و هوشیاری از غفلت است تا توبه کنند و رو به اصلاح و سداد آورند و از این گوشمال الهی بهره بردارند. [ چنان چه دربارهٔ شهر لوط که به سبب کثرت عصیان و طغیان شهر آن ها زیر و رو شد و خرابه های آن برای رهگذران موجب عبرت و هوشیاری است.« وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ‏ عَلَيْهِمْ مُصْبِحينَ وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‏ ؛ و شما هنگام مسافرت از مکه و مدینه به سمت شام برایشان می گذرید آیا تعقل نمی کنید و عبرت نمی گیرید تا از طغیان و عصیان دست بردارید؟! » صافات/۱۳۷ و ۱۳۸]
و پاسخ  از اختصاص طایفه ای به بلا و درامان بودن اجتماعات فاسدتر پس اولا : چنانچه گفته شد دنیا عالم جزاء نیست تا هر گنهکاری به سزای کردارش این جا برسد و گفته شد هرگاه حکمت اقتضا کند بشر را در برابر بعضی از گناهنش مجازات می فرماید تا ادب شود و دست از طغیان  و عصیان بردارد و را ه بندگی خدا را که تمام سعادت اوست از دست ندهد.
و ثانیا : لازم نیست که در همان وقت که به طائفهٔ مخصوصی بلا رسیده به دیگران هم برسد ٬ دیگران هم به موقع خود که حکمت الهی مقتضی باشد مبتلا خواهند شد.
 و نیز بلا منحصر به زمین لرزه نیست ممکن  است آن ها را به بلای سخت تری مبتلا سازد چنانی که در این سال ها بسیاری از کشورها به جنگ با یکدیگر مبتلا هستند و  به کلی  آسایش و امنیت و راحت از آن ها گرفته شده است ( و در کتاب قلب سلیم به این نوع از بلاها به تفصیل یادآوری شده است.»
و ثالثا در بسیاری از اجتماعات افرادی هستند مانند پیرهای خمیده که موی خود را در بندگی خدا سپید کرده اند و جوان های خاشع که از شهوات چشم پوشیده و رو به خدا آورده اند و به برکت اخلاص و دعاهای آن ها بلا از آن اجتماع دور می شود.
چنان که پیغمبر اکرم(ص) فرمودند:« لَوْ لاعِبادٌ رُکَّعٌ  وَ رِجال خُشَّعٌ وَ صِبْیانٌ رُضَّعٌ لَصبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذابُ صَبّاً؛ اگر نبودند بندگان رکوع کننده و مردانی که دل هایشان برای خدا خاشع شده و بچه های شیرخوار البته بلا بر شما ریزش می کرد.»

 


موضوعات مرتبط: منبرک(صحبت های کوتاه) بینات...
ما را در سایت بینات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayyenat110o بازدید : 176 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 12:12